کد مطلب:29338 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:94

جمع بین اضداد












4250. نهج البلاغة - در باره امام علی علیه السلام -:از شگفتی های وی كه منحصر به اوست و كسی در آن مشاركت ندارد، سخنان وی درباره زهد و پند و تذكّر و موعظه است. اگر شخصِ دقیق در آنها دقّت كند و متفكّری در آنها بیندیشد و فارغ از این باشد كه این كلام، سخن فردی چون اوست كه از عظمتِ قدر و نفوذ فرمان و احاطه بر گُرده ها برخوردار است، بدون تردید خواهد اندیشید كه كلام، از آنِ فردی است كه جز از زهد، بهره ای ندارد و به غیر از عبادت، به كاری نمی پردازد، در بر روی خود بسته و یا به دلِ كوه ها پناه بُرده و جز بانگ نَفَس خویش را نمی شنود و غیر از خودش را نمی بیند و باور نخواهد كرد كه این كلام، سخن كسی است كه با شمشیر آهیخته در میدان جنگ گام می نهد، سرها را از تن جدا می كند و با دلیران درگیر می شود، و در حالی كه از شمشیرش خونْ روان است و خون كشته شدگان از آن می چكد، از میدان بر می گردد و با این حال، زاهدِ زاهدان و عارفِ عارفان است.

و این از فضیلت های شگفت و ویژگی های ظریف اوست كه ویژگی های متضاد را در خویشتن جمع می كند و خصایص پراكنده را گِرد می آورد.[1].

4251. شرح نهج البلاغة:امیر مؤمنان از اخلاق متضادّی برخوردار بود كه بسیار شگفت اند و پاره ای از آنها را سیّد رضی یادآور شده است. چون [ خوی ]غالب در میان دلیران و پا پیش گذاران و حادثه جویان و جرئت داران، آن است كه دارای قلبی خشن، خونریز، نافرمان و متكبّر باشند و [ خوی] غالب در میان زاهدان، تاركان دنیا و گوشه گیران و مشغولان به پند دِهی مردم و بیم دهندگان آنان از معاد و یادآوران مرگ، آن است كه دارای دلی نرم و رقیق، قلبی ضعیف و طبعی سست باشند. و این، دو حالتِ متضاد است كه در وی گِرد آمده است.

و از جمله شگفتی ها آن كه افراد شجاع و خونریز، غالباً دارای خویی درنده، طبعی ترسناك و غریزه ای وحشی اند و زاهدان و موعظه گران و پند دهان و دنیاگریزان، غالباً دارای اخلاق گوشه گیرانه، و چهره ای گرفته اند و از مردم و انس با آنان گریزان اند. و امیر مؤمنان، دلیرترین و جنگجوترینِ مردم بود و با این حال، زاهدترین و دوری گزین ترینِ مردم از لذّت های دنیا و پنددهنده ترین و یادآورترین آنان نسبت به ایّام اللَّه و چیزهای پندآموز و در عبادت، پر تلاش ترین و در رفتار، قانونمندترین آنان بود.

با همه اینها، در اخلاق، لطیف ترینِ مردم و خوش روی ترین آنان و بشّاش ترین و شوخ طبع ترینِ آنان و دورترینِ آنان از كناره گیری های ترسناك یا اخلاق نفرت زا و پرخاشگری جدایی انداز و درشتی و سختی ای بود كه موجب تنفّر جان و تیرگی دل می شود، به گونه ای كه شوخ طبعی را بر وی عیب می گرفتند و چون جای هیچ بهانه و طعنی در او نمی دیدند، به این موضوع، چنگ می زدند و در دور ساختن مردم از او، بر این ویژگی متمسّك می شدند - [ به قول شاعر عرب:]«بهانه جویی هایی كه ننگ آنها از دامنت به دور است» - و این از شگفتی ها و عجایب ظریف اوست.

و از جمله اخلاق شگفت وی این كه شریفان و آنانی كه از خاندان های سیادت و ریاست اند، معمولاً اهل خودخواهی، خودشیفتگی، خود بزرگ بینی، و خود برترانگاری اند، بویژه اگر بر شرافت خاندان آنان، شرافت های دیگری هم افزوده شود.

امیر مؤمنان، با آن كه در قلّه و معدن و مركز شرافت قرار داشت و دوست و دشمن در این تردید ندارند كه پس از پسر عمویش - كه درودهای خدا بر او باد - شریف ترینِ مردم از نظر نَسَب بود و افزون بر شرافتِ نَسَب، از جهت های بسیاری شرافت های زیادی برای وی فراهم آمده بود - كه پاره ای از آنها را یادآوری كردیم - با این حال، در فروتنی برای كوچك و بزرگ، فروتن ترینِ افراد و نرم خوترینِ آنان، خوش خُلق ترین، تكبّر گریزترین و آشناترینِ آنان به حق بود و این، ویژگی او در هر دو دوره زندگی اش بود، چه در زمان خلافتش و چه زمان پیش از خلافتش.

فرمانروایی، او را دگرگون نساخت و ریاست، اخلاق او را تغییر نداد. چه سان ریاست، اخلاق او را تغییر دهد كه او همواره رئیس بود؟! و چگونه فرمانروایی، خوی او را دگرگون كند كه او همیشه امیر بود و از خلافت، شرافتی را بهره نبُرد و با آن، زینتی برای خود به دست نیاورد؟!

بلكه او چنان است كه شیخ ابو فرج عبد الرحمان بن علی بن جوزی در تاریخ معروف خود (المنتظم) به نقل از ابو عبد اللَّه احمد بن حنبل آورده كه:نزد احمد، از خلافت ابو بكر و علی علیه السلام سخن به میان آمد و بسیار گفتگو شد. وی سرش را بلند كرد و گفت:سخن بسیار گفتید. خلافت، علی را زینت نداد؛ بلكه او به خلافت، زینت بخشید.

مضمون و مفهوم این سخن، آن است كه دیگران با خلافت، نقص خود را برطرف كردند؛ ولی در علی علیه السلام نقصی وجود نداشت كه با خلافت، آن را رفع كند؛ بلكه خلافت در خودْ نقصی داشت كه با به خلافت رسیدن علی علیه السلام، آن نقص برطرف شد.

و از جمله چیزهای شگفتْ آن كه شجاعان و اهل خون و كشتار، معمولاً كم گذشت و دور از عفوند؛ چون سینه ای پُر حرارت و دلی ملتهب دارند و قوّت خشم در آنان، شدید است؛ ولی با آن خونریزی های فراوان علی علیه السلام، چگونگی حلم و گذشت و چیرگی او را بر هوای نفس، خوب می دانی و نیز كاری را كه در جنگ جمل انجام داد و مهیار دیلمی، آن را نیك بیان كرده است:

آن گاه كه سنگِ آسیاب ستمشان علیه خود آنان چرخید

و تیغِ سرزنش بر آنان فرود آمد

به گذشتِ آن بزرگوارِ خوی گرفته به گذشت، پناه آوردند

تا عذر آنان را پذیرا گردد.

پاره ای از آنان كه از جنگ جان سالم به در بردند، نجات یافتند

و گروهی از آنان كه گرفتار شمشیر گشتند، نابود شدند.

خویشاوندی، آنان را در خود گرفت و آتش خشم

شعله نكشید و كینه ها برآورده نشد.

و از جمله شگفتی ها آن كه ما هرگز شجاعِ بخشنده ندیده ایم. عبد اللَّه بن زبیر، فردی شجاع بود؛ ولی بخیل ترینِ مردم بود. پدرش زبیر نیز شجاع بود؛ ولی خسیس بود و عمر به وی گفت: اگر به خلافت برسی، مردم بطحا برای صاع و مُدّی غذا خواهند جنگید.

علی علیه السلام می خواست عبد اللَّه بن جعفر را به سبب اسراف در مالش محجور اعلام كند. عبد اللَّه حیله ای به كار بست و زبیر را در اموال و تجارتش شریك گردانْد. علی علیه السلام فرمود:«اكنون به پناهگاهی پناه جُسته است» و او را محجور اعلام نكرد.

طلحه نیز شجاع بود؛ ولی خسیس بود. آن قدر از بخشش خودداری كرد كه پس از مرگش اموالی بی حساب به جای گذاشت.

عبد الملك نیز شجاع بود؛ ولی خسیس بود و در خساست، ضرب المثل شده بود و به سبب بُخلش به وی «رَشْح الحَجَر (پس نمِ سنگ)» می گفتند.

و تو خود می دانی كه امیر مؤمنان، در شجاعت و سخاوت چگونه بود و این نیز از شگفتی های اوست.[2].

4252. مناقب آل أبی طالب - به نقل از ابو علی سینا -:هیچ كس جز علی علیه السلام نبوده است كه هم شجاع و هم فیلسوف باشد.[3].









    1. نهج البلاغة:خطبه 35 (مقدّمه سیّد رضی).
    2. شرح نهج البلاغة: 50/1-53.
    3. مناقب آل أبی طالب:49/2.